خانه پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریاد های گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود
 
پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت می کرد آمدن ها را

 
روضه خوان محله می آمد
میرزا  با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته


 
"ای شه تشنه لب سلام علیک"
ای شه تشنه لب.چه آوازی
زیر و بم های گوشه ء دشتی
شعرهای وصال شیرازی
 
می نشستیم گوشهء مجلس
با همان شور و اشتیاقی که.
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که -
 
یک طرف جملهء"خوش آمده اید
به عزای حسین"بر دیوار
آن طرف عکس کعبه می گردد 
دور تا دور این اتاق انگار

 گوشه گوشه چه می برپاست
توی این خانهء چهل متری
گوش کن! دم گرفته با گریه
به سر و سینه می زند کتری

چای روضه .
 
عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانهء اورا
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را
 
تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگ های رنگا رنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که برنگشت از جنگ
 
هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبهء آخر
روضهء میرزا گریز نداشت
 
پیرزن قطره قطره باران شد
کمی از خاک کربلا در مشت
السلام و علیک گفت و سپس
روضهء قتلگاه اورا کشت
 
. . .  
تاهمیشه نمی برم از یاد
روضهء آن سپید گیسو  را
سالیانی است آرزو دارم
کربلای  نرفتهء او را

سید حمید رضا برقعی




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

راک استار گیمز کف افکارمو موکت کردم توسی رضازاده پرشین پت شاپ دانلود تمامی فایل های مورد نیاز دانش آموزان و دانشجویان Conscious Cores شمیم باران